جدول جو
جدول جو

معنی دشنام کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

دشنام کشیدن
(شْ کَ دَ)
دشنام تحمل کردن. ناسزا و دشنام خوردن:
دریوزۀ خواری نتوانند عزیزان
دشنام کشیدن ز پیت حد دعا نیست.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شْ مَ دَ)
ناسزا شنیدن. برشمرده شدن. فحش خوردن
لغت نامه دهخدا
(شْ کَ دَ)
دشنام دادن. ناسزا گفتن: صدهزار دشنام احمد را در میان جمع کرد. (تاریخ بیهقی).
دشنام گرم کردی و گفتی و شنیدم
خرم دل سعدی که برآید بزبانت.
سعدی.
من از اخلاص می خواندم دعایی
از آن بر ختم من دشنام کردند.
میر حسن دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دام نهادن. دام گستردن. تله نهادن. دام نهادن. (از غیاث اللغات ذیل دام) ، برداشتن دام، نجات بخشیدن گرفتاری را
لغت نامه دهخدا
(جِ مَ دَ)
نام دادن، دشنام دادن. سرزنش کردن. ملامت نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نام کشیدن
تصویر نام کشیدن
نام دادن تسمیه، سرزنش کردن ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار